دربارهء زندگیمون مینویسیم که هیچ نویسنده ای قادر به نوشتنش نیست.چرا که انقدر عاشقانه و بعضی اوقات انقدر تلخه که فقط خودمون میتونیم ازش سر دربیاریم و بنویسیمش.حالا محمدم،این من،این تو و این وبلاگ ما.
ادامه...
اولش فکر کردم من موفق میشم.ولی حالا میبینم نشدم.دیگه نمیتونم بیشتر از این تلاش کنم.این آخرین باری بود که تلاش میکردم برای عوض شدن این موضوع.هر چیزی یه مرزو حدی داره.اینم مرز من بود.جلو تر نمیرم.
سلام خوبید؟ مرسی که بهم سر زدی یک امید هر چه تلاش کنی قوی تر می شی دیروز تو باغ بودم یکی از درخت ها که خشک شده بود آخر از همه خودش رو نشون داد و برگ در آورده بود قبل از همه گل داده بود هیچ وقت نا امید نشو حتی در قفس موفق باشید
سلام
خوبید؟
مرسی که بهم سر زدی
یک امید هر چه تلاش کنی قوی تر می شی
دیروز تو باغ بودم یکی از درخت ها که خشک شده بود آخر از همه خودش رو نشون داد و برگ در آورده بود قبل از همه گل داده بود
هیچ وقت نا امید نشو حتی در قفس
موفق باشید
ده ؟ ینی چی آخه ؟ خب بازم تلاش کن بچه بد نشو دیگه تو میتونی (: