شعری از زبان مادری(محمد)


     دلم خینه دی ز حرفا مردم 

 ببین حالا دل به یک دادن دست به یک دادن چنده اسونه 

به یه شو تاریک سی دیدنه صو تی به ره منشین ایبرت خو

حالا ایتری دی نگوو نتروم خوت ووره به درو بیو چی افتو......... 


نظرات 3 + ارسال نظر
ماه رخ پنج‌شنبه 8 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 03:32 http://mahrokh@.com

دیه شو تاریک سی دیدن تو .......کاش میشد همه. مشکلا یه شبه حل میشد خدا صبرتون بده.

ماه رخ جان احساس میکنم فامیلی.اگر درست احساس میکنم بهم خبر بده چون ما یه ما رخ بیشتر نداریم.خوشحال میشم اون باشی.البته فامیلمون هم نباشی از سر زدنت به وبلاگ خوشحال میشم
ونوس

میلاد آرشام پنج‌شنبه 8 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 23:03 http://arsentus.blogsky.com

دل من خونه...از بیکسی

ماه رخ شنبه 10 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 20:08 http://mahrokh@.com

سلام دختر دایی محمد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد