نامهء ۱۰

 

محمدم سلام

بدقولی کردم چند روز.میدونم.آخه خودتم که میدونی خونه نبودم.دسترسی به اینترنت هم نداشتم.امشب هم خیلی خستم.از صبح خونه تکونی داشتیم.پلکام باز نمیشن.فقط خواستم بگم که همیشه عاشقتم.همیشه دوست دارم و همیشه کنارمی و با منی.

مواظب خودت باش.

دوست دارم نازنینم.

نظرات 2 + ارسال نظر
یه دوست پنج‌شنبه 10 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 07:03

دوس داشتن مهمه و خیلی باارزش اما گاهی یه حوادثی پیش میاد که شاید لازم باشه آدم بایسته و یه نگاهی به گذشته و آیندش بکنه به آدمای درو و برش و بعد تصمیم نهایی خودشو بگیره شاید محمد ۱ماه پیش با محمد امروز برای ونوس خانم گل هیچ فرقی نکنه اما امروز برای همه اعضای خانوادش یه محمد دیگه محسوب میشه اون الان دیگه مرد خونه اس و خانواده اون مخصوصان مادر اون بیشتر از هر وقتی به حضور محمد در کنار خودش احتیاج داره و در این شرایط واقعا حق داره دلم میخواد اینارو درک کنی البته احساسی که بهم دیگه دارین قابل ارزشه و اگه تقدیر باشه بهم میرسین من با توجه به چیزایی که نوشته بودی برات نظرم رو گفتم.................

مردی که مرده بود پنج‌شنبه 10 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:45 http://zendeh-be-goor.blogsky.com

قراری نیست بین بی قراری لحظه ها

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد