نامهء ۲۰

 

سلام همیشه در سفر من

شکر خدا بعد چند روز برگشتی خونه تا خیال من و خانوادت لااقل امشب راحت باشه.خیلی دلتنگتم.کاشکی زودتر فاصله ها تموم بشه.از اینهمه فاصله خسته شدم.خسته شدم از بس خسته شدی و من نتونستم خستگیت رو برطرف کنم.البته من سعی خودمو میکنم.ولی فاصله ها میکشن منو.

خیلی دوست دارم و دلم میخواد دورت بگردم.

دوست دارم قلب من.

نامهء ۱۹

 

بی خبری سخته.چند ساعته که ازت بی خبرم.در دسترس نیستی.طبق معمول.و من همچنان سعی در گرفتن شمارت دارم.

خدایا همیشه نگهدار محمدم باش تا زیر سایهء تو همیشه سلامت باشه.

دوست دارم یار قشنگم.

نامهء ۱۸

 

سلام

بعد از چند روز غیبت.بدقول نیستم.خودتم میدونی.حال و روز خوبی نداشتم.

دوست دارم.

نامهء ۱۷

 

رفتنت باورم نمیشه.با اینکه همیشه از هم دوریم.ولی نمیتونم باور کنم انقدر کم موندی پیشم.

راستشو بخوای اومدنتم باور نکردم.اونم با اوضاع دیشبم.حالم خیلی بد بود.دلم میخواد چشامو ببندم ببینم کنارم نشستی.

خیلی دوست دارم.

از خدا میخوام که همیشه مواظبت باشه.شرایطت خیلی سخته ولی میدونم تو از پسش بر میای.

میپرستمت مرد من.

 

رفتی.دلم میخواد تا صبح گریه کنم.

نامهء ۱۶

الان تهرانی.ضربان قلبم صد برابر شده.معلوم نیست کی ببینمت.ولی فردا صد درصد میبینمت.هیجان زده شدم.مثل بچه ای که قول دادن وسیلهء مورد علاقشو براش بخرن.یا براش سفارش دادن داره با پست میرسه.یا هر چیز دیگه ای.مهم اینه که فردا میبینمت.روحم برات پر میکشه.

اینو فراموش نکن که خیلی دوست دارم.

نامهء ۱۵

 

به چشمانت که چون چشمان دریاست

به لبخندت که چون لبخند گلهاست

به آن نازی که در چشم تو پیداست

تورا چون صبح فردا دوست دارم

یادته کی اینو برام فرستادی؟وقتی دیدمش و خوندمش غرق لذت شدم.دوست دارم خیلی زیاد.منتظرم نازنین.

نامهء ۱۴

 

سلام عشق من

امشب چقدر کم حرف زدیما!ولی باز بهتر از دیشبه که اصلا حرف نزدیم.خیلی دلم برات تنگ شده.شاید این حرفا برای ویزیتورای بلاگ تکراری باشه.ولی مهم تویی.که میدونم این حرفا برات تکراری نمیشه.

سرما خوردگی اذیتم میکنه.نمیتونم نفس بکشم.توام که نیستی لوسم کنی.درسته تو خونه حسابی نازم خریدار داره،ولی نازکشی تو یه چیز دیگس.اگر به خاطر وجود تو نبود دارو نمیخوردم.چون فرقی نداشت کی خوب شم.یا اصلا خوب شم یا نه.ولی نمیخوام ناراحتی تورو ببینم.وای که چقدر دلم میخواد پیشم باشی.هر چقدر که به تیر ماه نزدیک میشیم من بیتاب تر میشم.به خصوص که نیومدم ببینمت.

دلم پر میکشه در هوای تو

دلم چه خوابا دیده باز برای تو!!!

هنوز تب میکنم مثل تابستون

وقتی یادم میاد گل بوسه های تو

فقط اینو میدونم که دلتنگتم و از خدا سلامتیتو میخوام چون من و خانوادت شدیدا بهت نیاز داریم و دلمون میخواد همیشه مثل یه کوه قوی باشی تا بتونی با مشکلات کنار بیای.

منم قول میدم تو سخت ترین شرایط کنارت باشم و  درکت کنم تا بتونی بار زندگی رو به دوش بکشی.

درسته ما آمادهء همه چیز هستیم ولی امیدوارم هیچ وقت خدا برامون شرایط سخت پیش نیاره.

همیشه کنارتم،همیشه همراهتم،هیچ وقت هم تنهات نمیذارم.فقط تو قول بده مواظب خودت باشی.

عاشق تو ونوس.

دلم برات تنگ شده

نامهء ۱۳

 

نفس من سلام

یه سلام سرما خورده با صدای گرفته.باید قول بدی پشت تلفن بهم نخندی.خودمم نمیدونم تو این گرما چرا من سرما خوردم!البته شهر شما گرمه.شهر ما که شبا بدون پتو اصلا نمیشه خوابید.الانم من یخ کردم.ولی چون دلم میخواد برات بنویسم نمیرم تو رختخواب.

دلم میخواد بنویسم تا همه بدونن که من روز به روز بیشتر عاشقت میشم.بنویسم تا اون دوستمون هم بدونه که من شرایط تورو درک کردم و موندم.شرایط تو مثل شرایط برادر خودمه.پس الان من دقیقا میدونم مادر یا خواهرت چی میگن و حرف دلشون چیه.

دوست دارم بنویسم که همه بدونن ما یکی هستیم.درسته از لحاظ جغرافیایی از هم دوریم.ولی دلامون پیش همن.

امروز من همش خواب بودم.دلم میخواست تو بیای منو از خواب بیدار کنی.آخه حالم خوب نبود.دوست داشتم بیای بیدارم کنی.لوسم کنی.منم با اینکه میتونستم از جام بلند شم ولی بازم تو رختخواب میموندم تا تو بیشتر کنارم بمونی برای بیدار کردنم.خلاصه که امروز عجیب دلم هواتو کرده بود.آره میدونم.من هر دقیقه و ثانیه هوای تورو دارم.ولی آخه دست خودم نیست که.تو بخشی از وجود منی که دور از منی.نمیتونم بهت فکر نکنم.

یاد حرفای دیشبت که میفتم کلی ذوق زده میشم.نمیگم کدوم حرفا تا برات شرط بذارم و شرط تورو باطل کنم.میدونم بدجنسیه.ولی خوشم میاد سر به سرت بذارم.

دوست دارم دلیل زندگی من.با تمام وجود دوست دارم.

نامهء ۱۲

 

همیشه با من باش همراه و همخونه

که با تو شب هرگز با من نمیمونه.

دوست دارم محمد قشنگم.

نامهء ۱۱

 

زندگی من سلام

سیزدهم خرداد هم گذشت.تند و سریع.تولدم مبارک!

فقط خواستم بگم عاشقتم.انقدر دلم برات تنگ شده که دلم میخواد فریاد بکشم.ولی چون قراره تماس بگیری خودمو کنترل میکنم!

دوست دارم مرد زندگی من.بیشتر از همیشه.بیشتر از اون چیزی که فکرشو بکنی.

نامهء ۱۰

 

محمدم سلام

بدقولی کردم چند روز.میدونم.آخه خودتم که میدونی خونه نبودم.دسترسی به اینترنت هم نداشتم.امشب هم خیلی خستم.از صبح خونه تکونی داشتیم.پلکام باز نمیشن.فقط خواستم بگم که همیشه عاشقتم.همیشه دوست دارم و همیشه کنارمی و با منی.

مواظب خودت باش.

دوست دارم نازنینم.

نامهء ۹

 

مرد من سلام

اول اینکه خیلی دوست دارم.دوم اینکه خیلی دلم برات تنگ شده.سوم اینکه ببخش منو.دست خودم نبود.خیلی سعی کردم کنترلش کنم ولی نشد.تا صداتو شنیدم بغضم ترکید.آخه تو وصدای تو کلید حل مشکلات منه.الان کلی آروم شدم.نمیدونم چرا اونطوری گریه میکردم.یعنی میدونم ولی اینم میدونم که نباید اعصاب تورو به هم بریزم.ولی خوب من که جز تو کسیو ندارم.

دلم میخواست پیشت بودم و کنارم بودی.دلم میخواد بیشتر از اینا بهت تکیه کنم و بیشتر از اینا تکیه گاهت باشم.امروز زیر آفتاب یک ساعت نشستم،داشتم تمرین میکردم.خیلی سخته.بمیرم برات که تو هر روز زیر آفتابی.کاشکی من هر لحظه همراهت بودم تا تو آفتاب برات سایه بون بشم.

من دارم لحظه شماری میکنم تا ۵شنبه که بیام اونجا.البته معلوم نیست کی میبینمت.ولی مهم اینه که میبینمت.

دیگه اون حرفو بهم نزن.نمیدونی چه حالی شدم وقتی شنیدم.اصلا توقع نداشتم بگی.ولی قول دادی نگی.

منم قول میدم که همیشه و همیشه باهات بمونم.تا وقتی که زندم و نفس میکشم.آخه نفسم به نفست بستس.

دوست دارم نفس من.

نامهء ۸

 

دلم گرفته محمد.نمیتونم بهت بگم.نمیخوام بدونی گریه کردم.مشکلاتت خیلی زیاده.نمیخوام منم یه مشکل باشم و اضافه بشم به اونا.فقط از خدا میخوام همیشه سالم باشی و پیش من باشی.

امشب بیشتر از این نمیتونم پای نت بشینم.خیلی آشفتم،خیلی زیاد

دوست دارم عزیز ترینم.

نامهء ۷

 

عزیز دلم سلام

دلم خیلی برات تنگ شده.انقدر که اگر میتونستم پرواز میکردم میومدم پیشت.میومدم میشستم پشت پنجرهء اتاقت و خوب نگاهت میکردم.انقدر نگاهت میکردم که بخوابی.بعد از اینکه خوابیدی تازه اون موقع میومدم تو اتاقت.میشستم بالا سرت و تا صبح نگاهت میکردم و میبوسیدمت.البته آروم پیشونیتو میبوسیدم که یه وقت بیدار نشی.چون روزا خیلی کار داری.شبا باید استراحت کنی.

امروز صبح کلی فکر کردم.کلی حرف داشتم برات بگم.ولی حتی ۵دقیقه هم نشد صحبت کنیم.باز خوبه که شبا میتونیم صحبت کنیم.البته من هر شب عذاب وجدان میگیرم که چرا نمیذارم بخوابی.ولی باز به خودم میگم دلم برای محمدم تنگ میشه خوب.اینجوری خودمو توجیح میکنم.

امروز از اون روزایی بود که خیلی بهت نیاز داشتم.ولی کمتر از همیشه با هم حرف زدیم.

خیلی خستم.دلم میخواد بخوابم.حوصلهء کامپیوتر رو هم ندارم.ترجیح میدم دراز بکشم و به تو فکر کنم تا تماس بگیری.البته اگر خوابم نبره!

دوست دارم عشق بد قول من.هرچند که من دیگه به بدقولیات عادت کردم.

دوست دارم.