نیستی پیشم...

 

 

نیمه شب از خوابم پا میشم... 

نیستی پیشم،باز دیوونه میشم 

دوری تو تیشه زد به ریشم 

نیستی پیشم 

 

 

 

خواب دیدم دستت رو گرفتم و همدیگرو ول نمیکنیم.با سرو صدا از خواب پریدم.وقتی چشمامو باز کردم دستمو محکم مشت کرده بودم تا شاید دست تو از دستم بیرون نره.ولی وقتی دستمو نگاه کردم خالی بود....  

 

انتظار...

 

  

بعد از چند وقت دوری این صحنه ای هست که دوست دارم پشت در خونه ببینم.هر چند که با این اوضاع وخیم هر روز به جای نزدیک شدن دورتر میشه.ولی بازم منتظرم.به این فکر میکنم که درسته یه هفته پیش قرار بود اینجا باشی،ولی منم صبرم به این کمی ها نیست. 

دوستت دارم عزیز دلم.هر چند که به این زودی وبلاگ رو نمیبینی.

زندگی رویایی...

   

زندگی رویایی 

 

به این میگن زندگی.بدون وجود هیچ تلفنی البته!

دوری...

 

امروز یه هفته بیشتره که اومدم تهران.دلم انقدر برای محمد تنگ شده که حوصلهء هیچ چیزو هیچ کس رو ندارم.کلی زحمت کشیدم اومدم وبلاگ رو درست کردم و قیافش رو یه ذره سرو سامون دادم. 

امیدوارم مشکلات همه حل شه همینطور مشکلات محمد تا هرچه زودتر بیاد تهران که دلم خیلی هواشو کرده. 

دوست دارم محمدم 

سلام

سلام 

این چند وقته خیلی گرفتار بودیم نرسیدیم به روز کنیم ایشا لا سر یه فرصت مناسب یه به روز حسابی میکنیم  

 

راستی قالب بلاگ به هم ریخته به تعبیری اومدم ابروشو درست کنم زدم چشمو دماغو همه رو نابود کردم