نامهء ۶

 

در حال حاضر تماس با مشترک مورد نظر امکان پذیر نمیباشد!

خسته شدم از بس اینو شنیدم.یه لطفی کن بیا در دسترس عشق من.آخه دلم برات تنگ شده.

امروز منو بردن فشم که روحیم عوض شه!میگن افسرده شدی!آخه من کجا افسردگی کجا؟اونا نمیبینن وقتی با تو حرف میزنم چقدر شادم.نمیدونن تو تقویت روحیهء منی!خوب دیگه.هر چیزی نمیشه به هرکسی گفت.مگه نه؟ولی اینو میتونم به همه بگم که دوست دارم.امروز قطعی شد که بیایم اونجا.تولدمو اونجا پیش توام.خیلی مزه میده.با تمام اعضای خانواده و تو عضو به زودی جدید! خانواده.البته نه به این زودی.خودم میدونم شرایط چطوریه.

امروز خوب دقت کردم رستورانهای خوب اوشان رو ببینم که دفعهء بعد نریم فشم.اوشان دنج تر از فشمه.به خصوص رستورانی که ما امروز رفتیم.ولی یخ زدم.منم که سرمایی،کنار رودخونه.ولی اصلا به روی خودم نیوردم.آخه تو نبودی که دستم رو بگیری.

دیگه باید برم.آخه منتظر تماستم.

دوست دارم همیشگی من.

نامهء۵

 

یه روز دیگه گذشت.

سلام.سلام به چشمای تو که با وجود این همه فاصله خورشید روزای من هستن.امروز همه حرفامو بهت گفتم.بهت گفتم چقدر دوست دارم.اولین تماس امروزت انگار خون به رگهام آورد.با اینکه تا از تخت بیام بیرون سرم محکم خورد به شوفاژ،ولی وقتی صداتو شنیدم دردم یادم رفت.هیچ فکرشو نمیکردم تو باشی.

با اینکه میدونم اگر بیام اونجا نمیتونم زیاد ببینمت ولی وقتی داداش گفت میخواد بلیط بگیره بیایم اونجا دلم میخواست پرواز کنم.حتی یه ذره هم ببینمت برای من عالیه.هنوز بهت نگفتم قراره بیایم.ولی احتمالا یه ساعت دیگه خبر داری.طاقت ندارم بهت نگم.خودت میدونی من کم طاقتم.

دلم برات تنگ شده.برای نگاه قشنگت.برای دستای مردونت.برای قدم زدن با تو زیر بارون.یادته بار اولی که همدیگرو دیدیم؟یادش به خیر.هیچ وقت یادم نمیره.وقتی صدام کردی قلبم داشت از قفسهء سینم بیرون میزد.الانم که یادم میاد نوک انگشتای دستم یخ میکنه.سرمای اون شبو که با سرمای اضطراب همراه شده بود یادمه.بهت نگفتم ولی اون شب دندونای من از سرما به هم میخورد ولی نذاشتم تو و منوچهر چیزی بفهمید.آخه اگر متوجه میشدید مجبور بودیم سوار ماشین بشیم،منم دلم نمیخواست سوار شم.میخواستم پیاده باشیم و خیس بشیم.هرچند که بعدش سرما خوردم.ولی ارزش داشت برام.

هر چند سال هم که از اون روزا بگذره هر لحظه و هر ثانیش برام مثل اینه که دیروز اتفاق افتاده.هنوزم وقتی یاد بار اولی که صورتو کامل دیدم میفتم ناخواسته لبخند میزنم.آخه صورت تو نور شادی داره برای من.نور زندگی منه.

مواظب خودت باش تا من بیام.

دوست دارم یه عالمه.

نامهء ۴

 

چاره ای جز این ندارم

آخه خون شدی تو رگهام

میمیرم اگه نباشی

بی تو من بد جوری تنهام

امروز از تنهایی گریه کردم.امروز به خیلی چیزا فکر کردم.به غیر از اون چیزایی که بهشون فکر کرده بودم.نمیدونم چی کار کنم.نمیدونم به کی بگم و از کی بپرسم که باید چی کار کنم.نسبت به روزای دیگه بیشتر حرف زدیم.خیلی هم بهم مزه داد.ولی خیلی چیزا اتفاق افتاد.خیلی صحبتا تو خونه پیش اومد.توام در جریانی.خودت میدونی.میدونی چقدر سخته چقدر تنهام بی تو.

هیچ وقت اینو فراموش نکن که من همیشه باهاتم.همه جا در کنارتم.حتی وقتی پیشت نیستم میتونی منو حس کنی کنارت.همونطور که من تورو حس میکنم.

دوست دارم تا آخر دنیا.