دوست دارم خانومی .......

 

به جان جوشم 

 که جویای تو باشم... 

خسی بر موج دریای تو باشم... 

تمام آرزوهای منی،کاش..  

یکی از آرزوهای تو باشم  

                                      شفیعی کد کنی

دوست دارم خانومی  

i love you.............

انا الله وانا الیة راجعون...

انا الله وانا الیة راجعون...... 

 امروز ۱۳/۱۰/۱۳۸۹ ساعت ۹صبح به من خبر دادند که میلاد پسر خالم توی ۲۳ سالگی دیشب تنها توی خونه فوت کرده از صبح که دامادمون این خبرو بهم داد به هم ریختم یه دفه کل خاطرات  

بچگی و گذشته که با هم داشتیم توی همون چند دقیقه ای که این خبرو شنیدم از جلوم گذشت  

اصلا باور نمیکنم که میلاد دیگه بینمون نیست.... 

بعد از ۲ سال بی خبری از هم  یه دفعه خبر مرگشو شنیدم دارم دیونه میشم تنها ۱۰۰۰کیلومتر فاصله دارم دیونه میشم ......... 

اخه میلاد با معرفت مگه ادم رفیقشو اینجوری بی خبر میزاره میره دلم خیلی برات تنگ شده بود  

حالا بیام کجا که ببینمت......... 

دل من و همه برات خیلی تنگ شده همیشه دوستت داشتیمو داریمو خواهیم داشت 

                                              تا همیشه ...............  

                                                                                                  محمد...

میلاد..یه فاتحه بخونین لطفا

تغییرات در راه است.....!!!!!!

سلام  

به همه دوستای خوب  

فعلا قالب و عوض کردیم به زودی کلی تغییرات اینجا میبینید فعلا...

 

taghirat

ازادی..............

اول سلام و خسته نباشید و تشکر از همه دوستای خوبمون که ما رو تنها نمیزارن همیشه کنار ما هستن و ما رو تنها نمیزارن

..............................................

دوم

برای انانی که تحول می خواهند.....!!!!

 

حرف درست حسابی:

 

بزگترین رهبران بشریت در یافته اند که ادمها می اموزند و اموزش می دهندکه با دیگران با توجه به رفتارشان باید چگونه رفتار کرد .               وین دایر (راز جادوی بزرگ)

The greatest  leaders of  mankind have known all too well people teach and learn how other are to be treated from behavior.                                        Wayne Deyer  (puling your own strings)

................................................

بی تردید روزی خواهد امد که اسمان ابی دنیا در صلح وهمه مهربان و برابر خواهند بود.

تقدیم به تمامی ازادی خواهان و در بندان دنیا ....

...........

استادوم شیلی

ویکتور خارا

برگردان:مورسو رو کانتن

Chile Stadium

Poet:Victor Jara

Translator:Meursault Roquentin

در صبح روز 12 سپتامبر 1973 خارا به همراه هزاران نفر دیگر دستگیر و در استادیو ملی شیلی زندانی شد.

بسیاری از انان به وسیله رژیم ژنرال اگوستیینو پینوشه شکنجه و کشته شدند خارا در 15سپتامبر 1973 در حالی که

استخوانهای هر دو دستش در اثر شکنجه های مکرر خرد شده بو اعدام شد .وی کمی قبل از مرگ در باره وضعیت زندانیا ن

در استادیو شعری سرود که ان را روی تکه یی کاغذ نوشت و در کفش یک دوست پنهان کر .برای این شعر هرگز اسمی در

نظر کرفته نشد بیشتر این شعر را با نام استادیو شیلی می شناسند.

On the morning of september 12.1973,Jara was taken along with thousands , as a prisoner to the

 Chili Stadium .Many of them were tortured and killed there by  the Pinochet regime. Jara was

Repeatedly  beaten and  tortured, resulting in the  breaking of  bones in his hand. Jara was murdered on september 15.1973.Before his death ,he wrote a poem about the conditions of the prisoners in the stadium ,the poem was written on a paper that was hidden inside a shoe of a friend.

The poem was never named,

But is commonly known as Estadio chile

از ماها اینجا، پنج هزارتا هستند.

در این گوشهء کوچک شهر.

There are five thousand of us here,

in this little part of the city.

ما اینجا پنج هزار نفریم ،

نمیدونم روی هم چندتا میشیم،

توی همهء شهرهای این کشور!

We are five thousand.

I wonder how many we are in all

In the cities and in the whole country?

تنها در اینجا

ده هزار دست هست که میکارند

وچرخهای کارخونه ها رو میگردونند.

Here alone

Are ten thousand hands which plant seeds

And make the factories run.

چه قدر از اینان در معرض

گرسنگی ،سرما،وحشت،درد،فشاراخلاقی و

ترور ودر آستانهء دیوانگی قرار دارند؟

How much humanity

Exposed to hunger ,cold ,panic ,pain

Moral pressures , terror and insanity?

شش تا از ماها گم شدند

انگاری در یه فضای پر ستاره

Six of us were lost

As if into starry space.

یکی مرده ،یکی اونقدر کتک خورده

که تا حالا باورم نمیشد

که یه آدم رو بشه این طوری کتکش زد.

One dead ,another beaten as I could never

Have believed

A human being could be beaten.

چهارتای دیگه میخواستند زجرشون تموم بشه ،

یکی با پرش در نیستی ،

دیگری با کوبیدن سر به دیوار ،

اما همهء ما نگاهمون به مرگه ،

The other four wanted to end their terror

One jumping into nothingness,

Another beating his head against a wall,

But all with the fixed look of death ,

عجب چهرهء مخوفی درست کرده این فاشیسم!

What horror the face of fascism creates!

اونها با وسواس زیادی کارشون رو جلو میبرند.

هیچی برای اونها مهم نیست.

They carry out their plans with

Knife-like precision.

Nothing matters to them.

واسهء اونها ،

خون ،عین یه مدال افتخار هست

قتل عام یعنی یه عمل جسورانه.

For them blood equals medals,

Slaughter is an act of heroism.

آه خدا ،این اون دنیایی هست که تو آفریدی؟

هفت روز کاروسرگشتگی واسهء این بود؟

Oh God,

Is this the world that you created?

For this,

Your seven days of wonder and work?

توی این چهار دیواری ،یه تعدادی هستند

که هیچ کاری نمیتونند بکنند

اونها به آرومی ،بیشتر و بیشتر آرزوی مرگ میکنند.

Within these four walls

Only a number exists

Which does not progress.

Which slowly will wish more and more

For death.

اما یه دفعه به خوم اومدم

ومیبینم هیچ حیاتی وجود نداره

جز هیاهوی ماشین ها

But suddenly my conscience awakes

And I see this tide with no heartbeat ,

Only the pulse of machines

ونظام ، صورتک شیرین خودش رو

به شکل قابله ای خندون نشون میده

And the military showing

Their midwives’ faces

Full of sweetness

گیریم مکزیک و کوبا و تمام دنیا

علیه این شقاوت فریاد کنند!

Let Mexico ,Cuba and the world

Cry out against this atrocity!

ما ده هزار دستیم ،

که هیچ کاری نمیتونم بکنیم.

چندتا میشیم ، توی این کشور؟

We are ten thousand hands

Which can produce nothing.

How many of us in the whole country?

خون رییس جمهور عزیز ما ،

از بمب و اسلحه ، کار آمد تر هست !

پس ، دوباره مبارزانی دیگه خواهند بود.

The blood of our companion president

Will strike with more strength than bombs

And machine guns!

So will our fist strike again.

چقدر سخته آواز خوندن

وقتی که باید آواز ترس رو بخونی!

How hard it is to sing

When I sing a song of horror.

ترسی که دارم توش زندگی میکنم

ترسی که دارم توش میمیرم.

Horror which I am living

Horror which I am dying.

واسهء اینکه خودم رو بتونم توی این لحظه های بی انتها پیدا کنم

آوازم رو با سکوت ها و فریادها به پایان میبرم.

To see myself among so much

And so many moments of infinity

In which silence and screams

Are the end of my song.

آن چه میبینم هرگز ندیده بودم ،

آنچه احساس کرده ام و احساس میکنم ،

به لحظه زندگی میبخشه...

What I see I have never seen

What I have felt and what I feel

 Will give birth to the moment …

fashist

 

Jara

 

 به امید ازادی............................................................................................................

سال نو مبارک.........

 

با سلام و خسته نباشید به همه ی دوستان خوب 

..............

سال نو رو به همه دوستان و اشنایان و رهگذرا و غریبه ها وهمه ی همسایه ها و اینوریا و اونوریا و هر کی که از کنارو روبه رو وپشت سر بلاگ ما می گذره از صمیم قلب تبریک میگیم دیگه حالا شما بیخیال که اردیبهشت ماه شده......

از گذشته........

سال 88 با همه خوبی و بدی و هر چی که داشت چه دلمون می خواست چه نمی خواست با کلی شادی و غم با کلی خنده و گریه با کلی دل واپسی و پشت گرمی خلاصه که هر جور بود گذشت.مثل یه ثانیه قبل مثل یک دقیقه قبل مثل یک ساعت قبل و مثل یک روز قبل و سالهای قبل از اون و اینده هم داره میره مثل ثانیه ای که گذشت دقیقه ای که میگذره ساعتی که دقیقه هاش دارن تند تند میگذرن مثل روزی که هنوز شروع نشده تمام شد و مثل عمر ما که یه بهار دیگه از روش گذشت با سرعت هرچه تمام تر حتی احساس نکردیم که کی اومدوکی رفتبه هر حال هر جرور که بود سال 1388 کذشت و شد مال گذشته........

از حال و اینده........

سال جدید1389 هم مثل همونه هیچ فرقی نکرده و نمی کنه هنوز هیچی نشده درختا برگ در نیو ورده  میوه دادن شده اردیبهشت ماه

هر روز تقویم و نگاه میکنی میبینی یه روز دیگه از عمرمون گذشت عمر ما ایرانیا به نظر ما زودتر میگذره از بقیه دنیا .

به هر حال سال نوی همه مبارک به دل نگیرین اگه اردیبهشت شد دیگه اینم میگذره مثل ثانیه های قبل که اینجا گذشت هم برای نا هم شم دوستای گل.....

.........................................................................................................

حالا می خوایم یه شعر و یه حرف درست حسابی برای عیدی سال نو بگیم و بریم .

اول شعر:

شعر:از کولین مک کارتی

ترجمه: دکتر مهدی مقصودی

کتاب: بارانی باید

.............................................

زندگی را بگذار باورت شود تا که دریابی

که او همان است که به دستهای خیش بنا کرده ای

و این توان را دارد تا همان شود که تو میخواهی

روزت شگفت و سر خوش باد.....

امروز و هر روز

Let life help you realize that

It is what you make it, and

That it can be everything

You want it to be.

…..Have a wonderful day

                  .Today and every day    

       Collin McCarty

…………………………………………………………………………………حرف درست حسابی:

از کتاب متشکرم

نویسنده :اما فاکس

مترجم:پرستو ابراهیمی

...............................................

شادی بخشیدن کار مقدسی است شاید به این خاطر که کار فرشتگان است     (امیلی دیکنسون)

عشق میوه همه فصلهاست و دست همه به ان میرسد هر کسی میتواند ان را بچیند محدودیتی در کار نیست   (مادر ترزا-اهل کلکته)

..............................................

Book: Thank you 2001

Fox Emma

To give delight is hallowed-perhaps the toil of angels.         

(Emily Dickinson)                                                                      

Love is a fruit in season at all times, and within   

  the reach of every hand 

Anyone may gather it and no limit is set

  (Mother Teresa of Calcutta)                                                             

………………………………………………………………………

دعوا...............

با سلام و خسته نباشید به همه دوستای گلمون.... 

 

ما این چند روزه خیلی دعوا کردیم  کلا هفته خیلی بدی بود بیشتر از همیشه ناراحت و عصبی  

بودیم دلیلشم نمی دونیم نه من نه خانومی فقط دعوا کردیم تا اینکه دیروز بعد از یه دعوای حسابی نشستیمو با هم کلی حرف زدیمو دیگه دعوا هامونو تموم کردیم کلا روزهای خیلی خیلی بدی بودن..... 

حالا هم اومدیم اینجا تا با شما دوستای گلمون یکم حرف بزنیم یه شعر و یه مطلبم براتون بنویسیمو بریم..... 

                                                                              ممد و خانومیش....    

دعواااااااااااااا..............

 ............................................................. 

اول شعر: 

از اقای دکتر محمد رضا شفیعی کد کنی 

  

به جستجوی بهشتی فراتر از تقدیر 

 کشید جانب دوزخ ره میان بر ما  

چه خواستیم و چه رو کرد نقش بند قضا   

که خود نبود در اینه ی تصور ما 

میان لحظه خون خوردن خموشی ها 

چو ابر بحر به دوشی ز گریه بیتابم 

و خشم میگذرد تند و انفجار امیز 

به سان صاعقه از برقگیر اعصابم 

.......................................................... 

 

حالا هم میخویام یه مطلب جالب براتون بنویسیم امیدواریم لذت ببرید 

 

منبع:کتاب دو زبانه شکست ها و شکسته ها 

اثر :اقای حسین بختیاری 

مترجم:اقای غلام حسین اعرابی 

انتشارات: هانا -تهران

 

......................................................... 

 

 یه روز سه نفر عشق رو واسه خنده امتحان کردند!  

  

  اولی انقدر خندید که مرد.! 

      دومی انقدر گریه کرد تا مرد.! 

            سومی میون خنده و گریه انقدر گیج زد که مرد.! 

                                                                       حالا تو ...!!! 

                                              هنوز میگی به امتحانش می ارزه ....؟

                                                               خوب میل خودته امتحانش کن...!!!!  

 

once three tested love for the laugh of it 

  The first one laughed until he died

The second cried untit he died 

 The third one reeled so much between laughter and cried until he died  

 !!!....Now you   

You're still saying it is worth testing it    

Well it is yours go on and test it                                    

.................................................................... 

 

امید واریم که همیشه تو زندگی موفق باشید و از این مطالب خوشتون اومده باشه 

 

                                                                                                     به امید دیدار....  

خبرعروسیموووووووووووووون با تاخیر ۵ماهههههههههه

 

سرانجام در تاریخ ۱۶/۵/۸۸ من و محمدم عروسی کردیم. 

هورااااااااااااااااااااااااااااااااااا  

 

محمد:

 

سلام به همه دوستای خوب و عزیز که ما رو تنها نذاشتن تو این چند ماهی که نیومدیم شبکه 

لطف کردینو به ما سر زدین ممنونم از همتون حالا بیاین دهنتونو شیرین کنین عروسیهه.....!!!!! 

 

 

بفرمایین کیک... 

 

حملههههههههههههههههههههه

 

 

اینم ماااااااااااااااااا   

 

مااااااااااااااااااااا

 

 

 

پست چهارم :دلم

سلام 

سلام به همه دوستای گلم  

انشالا که عید خوش گذشته باشه کناره خانواده ها تون و خستگیتون در رفته باشه... 

 .............................................

من الان که این پست رو مینویسم دلم خیلی گرفته خیلی.... 

شرمنده اگه ناراحتتون میکنم ..... 

 پست چهارم :دلم 

 گیرم که آب رفته به جوی اید با آبروی رفته چه باید کرد ؟  

                                                                                           زنده یاد حمید مصدق... 

.....................................................................

 زمستان

 سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
سرها در گریبان است
کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را
نگه جز پیش پا را دید ، نتواند
که ره تاریک و لغزان است
وگر دست محبت سوی کسی یازی
 به اکراه آورد دست از بغل بیرون
 که سرما سخت سوزان است
نفس ، کز گرمگاه سینه می اید برون ، ابری شود تاریک
 چو دیوار ایستد در پیش چشمانت .
نفس کاین است ، پس دیگر چه داری چشم
ز چشم دوستان دور یا نزدیک ؟
 مسیحای جوانمرد من ! ای ترسای پیر پیرهن چرکین
هوا بس ناجوانمردانه سرد است ... ای
دمت گرم و سرت خوش باد
سلامم را تو پاسخ گوی ، در بگشای
منم من ، میهمان هر شبت ، لولی وش مغموم
منم من ، سنگ تیپاخورده ی رنجور
 منم ، دشنام پست آفرینش ، نغمه ی ناجور
نه از رومم ، نه از زنگم ، همان بیرنگ بیرنگم
بیا بگشای در ، بگشای ، دلتنگم
حریفا ! میزبانا ! میهمان سال و ماهت پشت در چون موج می لرزد
 تگرگی نیست ، مرگی نیست
صدایی گر شنیدی ، صحبت سرما و دندان است
من امشب آمدستم وام بگزارم
 حسابت را کنار جام بگذارم
چه می گویی که بیگه شد ، سحر شد ، بامداد آمد ؟
فریبت می دهد ، بر آسمان این سرخی بعد از سحرگه نیست
حریفا ! گوش سرما برده است این ، یادگار سیلی سرد زمستان است
و قندیل سپهر تنگ میدان ، مرده یا زنده
به تابوت ستبر ظلمت نه توی مرگ اندود ، پنهان است
حریفا ! رو چراغ باده را بفروز ، شب با روز یکسان است
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
هوا دلگیر ، درها بسته ، سرها در گریبان ، دستها پنهان
نفسها ابر ، دلها خسته و غمگین
درختان اسکلتهای بلور آجین
زمین دلمرده ، سقف آسمان کوتاه
غبار آلوده مهر و ماه
زمستان است  

                                                                                         زند یاد مهدی اخوان ثالث.  

sad

سومین پست:سال نو مبارک

با سلام به همه دوستای عزیز

پیشاپیش سال نو رو به همه ی دوستای گلمون و خانوادهای عزیزشون تبریک میگیم

امیدواریم که سال خوب و شادی رو کنار هم داشته باشین

در ضمن به همه کوچولوهای عزیزم سلام

امشب مراقب خودشون باشن خدایی نکرده اتفاقی براشون پیش نیاد

توی چهار شنبه اخر سال ....

به امید سال نو با یه دنیا شادی ......


...................................................................

سومین پست:

موضوع :دنیا را روشن کن

برگرفته از کتاب 25دقیقه مهلت نوشته شل سیلوراستاین ترجمه چیستا یثربی

دنیا را روشن کن

به زندگی طعمی ببخش

تا ببینی که عشق

چقدر میتواند ازادت کند

دنیا را روشن کن

مرا ببین!

و ببین که دوست داشتن چقدر میتواند شادت کند.

تو می گویی که بال در اورده ای

پس به بالهایت بیاموز که پرواز کنند.

بدون اینکه بپرسند چرا....

به بالهایت یاد بده

که زندگی کنند

که دوست داشته باشند.

دنیا را روشن کن...

که دوستی را شاد کنی

بلند شو،

نگاه کن!

با چشمهایت، دنیا را روشن کن...!!!!


دومین پست:مهر

سلام ما  به همه ی شما دوستای عزیز و گلمون.....

واقعا از همه شما ممنونیم به خاطر این همه لطف

 

..................................................................

دومین پست:

موضوع: مهر

برگرفته از کتاب پیامبر و دیوانه نوشته جبران خلیل جبران ترجمه نجف دریا بندری

 

هنگامی که مهر شما را فرا میخواند،از پی اش بروید،گرچه راهش دشوار و ناهموار است.

وچون بالهایش شما را در بر میگیرند،وا بدهید،اگر چه شمشیری در میان بالهایش نهفته باشد و شما را زخم برساند.

و چون با شما سخن می گوید او را باور کنید ،اگر چه صدایش رویاهای شما را بر هم زند،

چنان که باد شمال باغ را ویران میکند.

 

زیرا که مهر در همان دمی که تاج بر سر شما میگذارد شما را مصلوب میکند.

همچنان که می پروراند،هرس میکند.

همچنان که از قامت شما بالا میرود و نازک ترین شاخه ها تان را که در افتاب می لرزند

نوارش میکند،

به ریشه ها تان که در خاک چنگ انداخته اند فرود می اید و انها را تکان میدهد.

شما را مانند بافه های جو در بغل میگیرد.

شما را میکوبد تا برهنه کند.

شما را میبیزد تا از خس جدا سازد.

شما را می ساید تا سفید کند.

شما را می ورزد تا نرم شوید؛

و انگاه شما را به اتش مقدس خود می سپارد تا نان مقدس شوید،بر خوان مقدس خداوند.

 

همه ی این کارها را مهر با شما میکند تا رازهای دل خود را بدانید،

و با این دانش به پاره ای از دل زندگی مبدل شوید.

 

اگر از روی ترس فقط پی ارام مهر و لذت مهر باشید،

پس انگاه بهتر است تن برهنه خود را بپوشانید و از زمین خرمن کوبی مهر دور شوید،

و به ان جهان بی فصلی که بروید که در ان می خندید اما نه خنده ی تمام را،

می گر یید امانه تمام اشک را.

 

مهر چیزی نمی دهد مگر خود را،و چیزی نمیگیرد مگر از خود.

 

مهر تصرف نمی کند،و به تصرف در نمی اید؛زیرا که مهر بر پایه ی مهر پایدار است.

 

هنگامی که مهر می ورزید مگویید ((خدا در دل من است،))بگویید((من در دل خدا هستم.))

و گمان مکنید که میتوانید مهر را راه ببرید،زیرا مهر اگر شما را سزاوار بشناسد شما را راه خواهد برد.

 

مهر خواهشی جز این ندارد که خود را تمام سارد.

اما اگر مهر میورزید شما را باید که خواهشی داشته باشید،زنهار که خواهش ها این ها باشند:

اشنا شدن با درد مهربانی بسیار.

زخم برداشتن از دریافتی که خود از مهر دارید،

و خون دادن از روی رغبت و با شادی.

بیدار شدن در سحر گاه با دلی اماده ی پرواز.

به جای اوردن سپاس یک روز دگر برای مهر ورزی

اسودن در هنگام نیمروز و فرو شدن در خلسه مهر

بازگشتن با سپاس به خانه در پسین گاهان و انگاه به خواب رفتن با دعایی در دل برای کسانی که دوست شان می دارید، با نغمه ی ستایشی بر لب.

 

اولین پست..!!!

سلام ما  به همه ی شما دوستای عزیز و گلمون.....

واقعا از همه شما ممنونیم به خاطر این همه لطف و مهری که دارین نسبت به ما

ما از این نگرانیم که نتونیم این همه محبت رو جبران کنیم ولی تلاشمونو میکنیم

کوتاهی تو کارمون بود خودتو ببخشید...

 

....................................................................

من و خانومی میخواییم یه سری مطلب از منابع مختلف و از تجربیات خودمون در حد زندگیمون

با موضعاتی که بدرد زندگی همون  بخوره انشاالله که بخوره  برا تون هر 2روز یه بار توی بلاگ

بزاریم برای استفاده همه هر کدوم از دوستای گلمونم که موضوع خواصی رو دوست داشت

اگه تمایل داشت اعلام کنه تا براش بنویسیم .ایشالا که خوشتون بیاد...

 

اولین پست:

موضوع: روابط زناشویی

برگرفته از کتاب پیامبر و دیوانه نوشته جبران خلیل جبران ترجمه نجف دریا بندری

 

شما همراه زاده شدید و تا ابد همراه خواهید بود.

هنگامی که بالهای سفید مرگ روزهاتان را پریشان میکنند

همراه خواهید بود.

اری شما در خاطر خاموش خداوند نیز همراه خواهید بود.

اما در همراهی خود حد فاصل را نگاه دارید و بگذارید بادهای اسمان در میان شما به رقص درایند.

به یکدگر مهر بورزید اما از مهر بند مسازید:

بگذارید که مهر دریای مواجب باشد در میان دو ساحل روح های شما.

جام یکدیگر را پر کنید،اما از یک جام منوشید .

از نان خود به یکدیگر بدهید،اما از یک گرده نان مخورید.

با هم بخوانید و برقصید و شادی کنید،ولی یکدیگر را تنها بگذارید،

همان گونه که تارهای ساز تنها هستند،با ان

که از یک نغمه به ارتعاش در میایند.

دل خود را به یکدیگر بدهید،اما نه برای نگه داری.

زیرا که تنها دست زندگی میتواند دل های تان را نگه دارد.

در کنار یکدیگر بایستید،اما نه تنگاتنگ:

زیرا که ستون های معبد دور از هم ایستاده اند،

و درخت بلوط و درخت سرو در سایه ی یکدیگر نمی بالند.

 

....................................................................................

                                                                امید واریم خوشتون بیاد به امید دیدار....

اطلاعیه...........!!!!!!!!!!!!!


سلام به همه دوستای گلمون....

یه سلام گرم به گرمای جنوب از طرف من و خانومی به تمام شما دوستای گل تر از گلمون....




چندتا حرف داریم با شماها ....

اول از همه ممنونیم که این همه به ما لطف دارین واقعیتش موضوع از این قراره که.......

15/12/1387 من داشتم تو وبلاگا و وب سایتا تاب میخوردم که به کلم زد یه بلاگ یه کنتور اضافه کنم

ببینم اصلا کسیم به ما سر میزنه یا نه؟

که رفتم سراغ وب سایت وب گذر و کارای کنترو انجام دادم و گذاشتم تو بلاگ که یه امار باور نکردنی رو دیدم توی کمتر از 4ساعت 20تا بازدید کننده اول باورم نمیشد ولی وقتی امار امروزم دیدم باورم شد که هنوزم شما به من و خانومی لطف دارین منم به همین خاطر با خانومی تصمیم گرفتیم که بلاگ و فعال تر کنیم با کمک شما و برای این کار واقعا روی کمک شما دوستای گلمون حساب میکنیم..........

خب دوم اینکه...........

ما قصد داریم برای فعال کردنو به روز شدن بلاگ چندتا کار بکنیم

3تا کارم کردیم تا حالا

1.اضافه کردن لینک دوستای جدیدمونه و کسایی که میخوان لینک بدن

2.اضافه کردن لینک سخن روز که با هر بار باز شدن صفحه یه حرف از بزرگانو نمایش میده

3.اضافه کردن لینک عکس گل که راندوم با باز شدن صفحه یه دسته گل از طرف ما تقدیم میکنه به شما

وووو

................................................

اما....!!!!!!!!!!!!

من و خانومی از شما دوستای گلمون میخوایم که به ما کمک کنین با نظراتون و به ما کمبودایی رو که حس میکنین بگین تا ما تلاشمونو بکنیم برای اینکه بنونیم اون کمبودا رو جبران کنیم

ما میخواییم اینجا رو از این حالت کاملا خوصوصی در بیاریم تا یه بلاگ بشه که همه بتونن توش به ارامش برسن و یکم اگه بتونیم با مطالبمون ارامشی بوجود بیاریم برای همه ادمایی که توی وب دنبال یه محل میگردن برای ارامش ولی این کار کمک شما رو میخواد شما باید به ما بگین که چه جوری ما تلاشمونو میکنیم اما بدون کمک شما نمیشه.............

یکی از کارایی که میخوایم بکنیم عضو کردن دوستایی که دوست دارن به ما کمک کنن اگه مایلین

تو نظرات به ما بگین تا ما دعوتنامرو براتتون ارسال کنیم....



خیلی حرف زدیم خصتتون کردیم ببخشید دیگه

از همتون ممنونم به خاطر همه چیز..............

فعلا خدا نگهدار

سلام...........

سلام سلام سلام سلام سلام سلام ......!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

 سلام سلام سلام سلام سلام سلام سلام سلام .........................!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

 

        یه سلام از پنجشنبه 30 آبان ماه سال 1387 تا حالا که دارم باتون حرف میزنم ...... 

 ......................................................................

 

سلام به همه ی دوستا و اشناها و غریبه هایی که اشنا شدن و خلاصه که به همه ی اونایی که این مدت که ما نبودیم اومدنو به خونمون سر زدن دست گل همتون درد نکنه خیلی خوشحالمون کردین هم منو هم خانومی رو که الان اینجا پیشه من خوابه و من به خاطرش اروم کلیدا رو فشار میدمو تایپ میکنم خلاصه که خیلی خوشحالمون کردین............ 

 

خوب حال و احوال دوستام چه طوره به هیچ کس هنوز سر نزدم ایشالا که همه خوبن  

 ما که زیر سایتون خوبیمو زنده ایم شکر......... 

 

.......................................................................................  

 

خب این چند وقت که اپ نکردیم به خاطر گرفتارییای بود که داشتیمو داریم هنوز که  

هر روزم دارن بیشتر میشن ....

من دیگه نمیدونم احل کجای ایرانم یادم رفته کجا دنیا اومدمو کجا بزرگ شدمو شکل گرفتم بسکه از این شهر به اون شهر رفتم دیگه خسته شدم واقعا نمیدونم اگه یه نفر پرسید احل کجایی چی باید بگم به خیلیا میگم اواره ام در به در جادها و شهرا واقعا خسته شدم از کل چیزای گذشتم از کل چیزی که بودم فقط خانومیو عشقش مونده ویه مادر خسته ترو شکسته تر همیشه و یه برادر  

کوچیکتر که همه امیدش به منه با یه خواهر اون سر ایران که دیگه حتی یادم رفته چه شکلیه به لطف داماد عزیز........

از زندگی بابام فقط عذابش مونده برامون...........از این وضع خیلی خسته ام .........!!!!!!!!!!!

 

الان ۴ماهی میشه که سر خاک بابام نرفتم ..............!!!!!!!!!

 

................................................

 

دلم برای همتون خیلی تنگ شده بود اینجا که میام و ارشیو مو ورق میزنم یاد روزهای خوبی مییوفتم که اینجا تو بلاگ اسکای داشتم  با بلاگ ممد اهوازی و با این پست شروع کردم من ممد ممد اهوازی ۱۶ سالمه از اهواز امروز ۲۰ شهریور۱۳۸۲ میشه ۱۷ سالم ........... 

تولد ۱۷سالگیمو اینجا گرفتم ......۱۸سالگیم ..........اینجا عاشق شدم........اینجا دوست پیدا کردم...........تولد۱۹ سالگیم.......اینجا به همه گفتم عاشق شدم و میخوام زن بگیرم...... 

اینجا به همه گفنم۲۰ سالم شده......اینجا به همه گفتم بابام تصادف کرده و مرده....ووووووووو 

دلم برای اینجا خیلی تنگ شده بود............. 

  

................................................

  

خیلی دلم گرفته بود..... 

سبک شدم باهاتون حرف زدم ....... 

مواظب خودتون و بلاگمون باشید تا میام دوباره 

دوستون داریم....... 

                                                       فعلا.......           

                                                                        امضا  

                                                                                 ممد اهوازی و خانومیش

 

.................................................................. 

نیستی پیشم...

 

 

نیمه شب از خوابم پا میشم... 

نیستی پیشم،باز دیوونه میشم 

دوری تو تیشه زد به ریشم 

نیستی پیشم 

 

 

 

خواب دیدم دستت رو گرفتم و همدیگرو ول نمیکنیم.با سرو صدا از خواب پریدم.وقتی چشمامو باز کردم دستمو محکم مشت کرده بودم تا شاید دست تو از دستم بیرون نره.ولی وقتی دستمو نگاه کردم خالی بود....  

 

انتظار...

 

  

بعد از چند وقت دوری این صحنه ای هست که دوست دارم پشت در خونه ببینم.هر چند که با این اوضاع وخیم هر روز به جای نزدیک شدن دورتر میشه.ولی بازم منتظرم.به این فکر میکنم که درسته یه هفته پیش قرار بود اینجا باشی،ولی منم صبرم به این کمی ها نیست. 

دوستت دارم عزیز دلم.هر چند که به این زودی وبلاگ رو نمیبینی.