سلام سلام

یه سلام بعد از چند وقت غیبت.یه غیبت خوشمزه.تقریبا همه کارا انجام شده.به سلامتی و خیرو خوشی ۳۰ تیر مجلس عقدمونه

خیلی فکر شیرینیه.ولی وقتی توی مسیرش و دردسرهاش میفتی اون وقته که آرزو میکنی یه ساعت فکرت آزاد باشه و بتونی راحت بخوابی.دو روزه که طبق معمول همیشه دیر از خواب بیدار میشم.ولی این دو روزه انقدر عذاب وجدان دارم به خاطر کارهایی که میتونستم انجام بدم که این خواب نازنین اصلا مزه نداده.محمد هم که نیست.تنهایی یا با خواهرم همش اینور اونوریم.قراره وقتی محمد نیست خواهرم نقش داماد رو بازی کنه

امروز محمد حالش خوب نبود.به من هم نگفته بود.خلاصه که حسابی منو نگران کرد.

امیدوارم زودترو زودتر تر بگذره که این استرس ها تموم بشه.وامیدوارم زودتر از اینا مشکلات محمد و خانوادش حل بشه تا هممون آرامش بگیریم.

محمدم خیلی دوست دارم.

این دوتا هم منو محمدیم زمستون اومدیم لواسون پیش مامانم اینا داریم از پشت پنجره به برفا نگاه میکنیم قرار بوده بریم بیرون بگردیم برف اومده برنامه کنسل شده.به خاطر همین محمد خوشحاله من غمگینم.

خودم که از داستانم لذت بردم.شما اگه لذت نبردید میتونید دوباره نخونیدش.

دوست دارم عزیزم.