نامهء۳

 

عمر من سلام

امروز کمتر از اونی که فکر میکردم باهات حرف زدم.تمام حرفام جمع شده تو دلم و شده یه بغض گنده.یه بغض از سر دلتنگی.حرفایی که با گفتنش هم تو آروم بشی هم من.تو این چند روز خیلی فکر کردم.به همه چیز.حتی به نبودنم کنارت.حتی به نبودنت کنارم.آخه خودت که میدونی.همه چیز به هم ریخته.

محمد امروز خیلی ترسیدم.از نبودنت ترسیدم.هنوز هم میترسم.آخه چرا لحظه ها انقدر کند حرکت میکنن؟همیشه تا بیام چشم رو هم بذارم میشد آخر هفته.ولی این هفته که میخوام بیام پیش تو نمیگذره.تازه وقتی بیام با چه شرایطی میام و تو تو چه شرایطی هستی؟

میخوام به قولم عمل کنم.قولی که همیشه تو ازم گرفتی ولی من همیشه شکستمش.نمیخوام وقتی منو میبینی خودتو فراموش کنی.من دارم برای روحیه دادن به تو میام نه عذاب دادنت.نمیدونم تمام فکرامو چطوری برات عنوان کنم.خیلی نقشه ها کشیدم.خیلی برنامه ریزی کردم.امروز با یه حرف همش ریخت رو هم.نمیدونم بهت بگم این حرفو یا نشنیده بگیرمش.ولی منو به فکر وا داشت.چقدر خوبه که تو این شرایط تو لا اقل اینجارو دارم.چون نمیخوام الان این چیزارو بهت بگم.یا حتی اون تصمیم نهایی رو هم اگر بگیرم اینجا برات مینویسم.به خودت نمیگم.

نمیدونی با نقشه هایی که کشیدم چه رویاهایی ساختم.در اوج گریه لبخند میزدم وقتی یادشون میفتادم.تا این حرف لعنتی رو شنیدم.

میدونم حرفی که میخوام امروز باهات در میون بذارم خوشایندت نیست ولی مجبورم.منو ببخش.تو شرایطت خیلی سخته میدونم.ولی منم باید این کارو بکنم.برای جفتمون خوبه.

ولی هر اتفاقی که بیفته و هر جا باشیم اینو بدون که دوست دارم و تنهات نمیذارم.از خدا میخوام همیشه و همه جا محافظت باشه.

دوست دارم ۱۰تا بیشتر.

نامهء۲

 

سلام

سلام به تو که عزیز ترینی.سلام به تو که خستگی صدات دلمو میلرزونه.میخوام تا جایی که بتونم و شرایطم اجازه بده هر شب یه نامه برات بنویسم.

نمیدونم بیشتر از این دلم برات تنگ میشه یا نه ولی میدونم تا امروز که تقریبا سه سال از آشناییمون میگذره هیچ وقت انقدر دلم برات تنگ نشده بود.دلم میخواست پیشت بودم سرمو میذاشتم تو بغلت و یه دل سیر گریه میکردم.ولی نه.وقتی ببینمت دیگه گریه برای چی؟درسته به خاطر این اتفاق روزی صد بار یواشکی گریه میکنم.ولی وقتی پیش تو باشم آرامشم بیش از حد تصوره.

محمد دلم داره میترکه.این چه بلایی بود؟همش با خودم میگم این یه کابوسه.الان محمد منو از خواب بیدار میکنه.ولی هرچی منتظر میشم هیچ خبری از تو نیست.آخه خوابی در کار نیست که بخوام بیدار شم.توام که این روزا انقدر سرت شلوغه که وقت خواب نداری.چه برسه بخوای کسیو از خواب بیدار کنی.

دلم میخواست حتی شده واسه یه ساعت یا حتی کمتر ببینمش.تو نمیدونی من ندیده عاشقش بودم.از طرف من بهش بگو رفتنت زود بود.کاشکی دیده بودمش.با هر قطرهء اشکم از خدا میخوام که برگرده.ولی افسوس...

سر نمازم از خدا برات پایداری خواستم.از خدا خواستم مواظبت باشه تا وقتی که خودم بیام پیشت.لحظه شماری میکنم که برسم اونجا.چند روز دیگه بیشتر نمونده.کاش زودتر بگذره.

دوست دارم صبور من.خیلی مشکلات رو پشت سر گذاشتی.درسته که این از همش سنگین تره، ولی باید اینم بگذرونی مرد من.

دوست دارم با تمام قلبم.

نامهء ۱

 

خیلی خستم.از گریه دیگه چشمام باز نمیشه.امشب تو مهمونی ازم میپرسیدن مریض شدی؟منم فقط لبخند میزدم.آخه به کی بگم ناراحتی تو از همه چیز برام سخت تره؟به کی بگم وقتی یاد اون لحظه میفتم که پشت تلفن بهم اون خبرو دادی انگار دنیا رو سرم خراب میشه.اگر الان پای کامپیوتر نشستم فقط به این خاطره که بیدار باشم شاید تماس بگیری.با اینکه میدونم خسته تر از اونی هستی که بتونی نصف شب پای تلفن باشی.ولی انقدر دلم هواتو کرده و دلم میخواد باهات حرف بزنم که بیخود به خودم امید میدم.دلم میخواست کنارت بودم.دلم میخواست همراهت بار زندگیتو به دوش میکشیدم.میدونم.شرایط بدی رو میگذرونی.از دست دادن یه عزیز درد کمی نیست.منم به اینکه دو ساعت یه بار حتی شده چند ثانیه صداتو بشنوم راضیم.

دلم هواتو کرده محمد.دلم میخواست مثل اون شبا یواشکی تا صبح تلفنی حرف میزدیم.ولی دیگه وظایف تو بیشتر از اونی شده که بشه شب رو تا صبح پای تلفن نشست.

دوست دارم و میدونم دوسم داری.پس تو سختیا نمیشکنم و میمونم.میمونم تا همه بدونن چقدر برام مهمی.

دوست دارم بیشتر از همیشه.