خواب...

خواب خواب خواب

بهترین دارو برای فراموش کردن اینه که چقدر ازت دورم.همه بهم میگن اینهمه خواب برای چیه.نمیدونن که تو خواب تو کنارمی.کاشکی میشد همش خواب باشم.تا موقعی که تو بیای.

سلام:

سلام به همه دوستای عزیز

این اولین پستیه که ما داریم با هم مینویسیم با هم و کنار هم

خط اول و من نوشتم حالا تو بگو:

امیدوارم همه مثل منو محمدم کنار هم عاشق باشین

فعلا.....

خدافظ

تو داری میای....................

نامه ۴۴ (امدن تو...)

سلام به همه

.................................

مو تیام تش ی رنه سی دیدنه تو سی دیدنه تو

زنده مندم به خدا با بیدن تو

چه خو وه بیای ز ره با وا سفیده

بزنه افتاو وا با رسیدن تو

........................................................

سلام به همه

بی مقدمه بریم سر اصل مطلب

همیشه تو می نوشتی که من دارم میام تهران

این دفعه من می نویسم که تو داری میای اهواز

دلم خیلی برات تنگ شده

خیلیم بی تابم برای دیدنت

دوست دارم و منتظر اومدنتم

از طرف یه دیونه که دیونته د..و...س...ت...د...ا...ر...م....

                  

نامهء ۴۳ (بوسه)

بوسه مگر چیست فشار دو لب

 آنکه گناه نیست چه روز و چه شب

 بوسه یعنی ُ وصل شیرین دو لب

 بوسه یعنی عشق در اعماق شب

 بوسه یعنی مستی از مشروب عشق

 بوسه یعنی آتش و گرمای تب

 بوسه یعنی لذت از دلدادگی

 لذت از شب ُ لذت از دیوانگی

 بوسه یعنی حس خوب طعم عشق

 طعم شیرینی به رنگ سادگی

 بوسه یعنیُ آغازی برای ما شدن

 لحظه ای با دلبری تنها شدن

 بوسه آتش می زند بر جسم و جان

 بوسه بر می دارد این شرم از میان

 بوسه یعنی شادی و شور و نشاط

 بوسه یعنی عشق خالی از گناه

 بوسه یعنی قلب تو از آن من

 بوسه یعنی تو همیشه مال من

نامهء ۴۲

تو را گم کرده‌ام امروز

وحالا لحظه‌های من

گرفتار سکوتی سرد و سنگینند

و چشمانم

نمیدانی چه غمگینند

چراغ روشن شب بود برایم

چشمهای تو

نمیدانم چه خواهد شد

پر از دلشوره‌ام

بی تاب و دلگیرم

کجا رفتی؟

که من بی تو هزار بار در لحظه میمیرم

مردمن سلام

میدونم خیلی خسته‌ای.الهی من فدای خستگیات بشم.این یه روز گذشته بهترین روز زندگی من بود.روی ابرا پرواز میکردم.ولی خیلی زود افتادم پایین.ولی دیدن تو حتی یه لحظه اش هم غنیمته.کاشکی الان دیشب بود.حیف که نمیشه.هر چند که الانم اون صورت ماهت جلوی رومه.ولی پخش زنده یه چیز دیگس

خلاصه که کلیییییییییییییییییییییی زیاد عاشقتم.

نامهء ۴۱

امشب دلم میخواد تا فردا می بنوشم من

زیباترین جامه‌هایم را بپوشم من

با شوق بی حد باغچه‌هامون رو صفا دادم

امشب تا میشد گل توی گلدونها جا دادم

بعد از جدایی‌ها آن بی وفایی‌ها

 فردا تو می‌آیی