کاشکی بازار آهن یه جور دیگه بود.مثلا تو میتونستی همش به من زنگ بزنی.دلم برات تنگ شده خب!

نامهء ۲۶

 

مرد من سلام

دلم برات تنگ شده.یه بغض گنده تو گلومه.میشه دیگه از این قولا ازم نگیری؟میشه دیگه از پیشم نری؟نرو دیگه.

دلم خیلی برات تنگ شده.

 

در عشق

یک به اضافه یک می شود یک، و نه دو.

در ژرفای عشق،

دو بودن ناپدید می شود.

منطق ریاضی متعالی می شود و دیگر به کار نمی آید.

در ژرفای عشق،

دو تن، دیگر دو تن نیستند

یکی خواهند شد.

آنها

همانند یک تن واحد احساس می کنند

عمل می کنند

و سرشار از وجد و سرور می شوند.

نامهء ۲۵

 نامه هر دوتامون

..........................

ای تنها هم آغوش من

بیا که احساسم را برایت

دست نخورده نگه داشته ام و

جسمم را به لذت بوسه ای نفروخته ام

بیا که میخواهم وقتی دستانت را به روی احساسم میگذاری

از فرط لذت

قطره های اشک بر گونه هایت بدرخشد

میخواهم با اشکهایت بر تمام احساسم بوسه زنی

میخواهم اشکهایت تمام روحم را خیس کنند

بیا که سالهاست

سر به دیوار نهاده ام

بیا ای تنها هم آغوش من

بیا...

..........

..........

............

................................................................

بالا رو تو نوشتی اینم تو گفتی و من نوشتم

......................................................

تو نیستی که ببینی چگونه پیچیده است طنین شعر نگاه تو در ترانه من

تو نیستی که ببینی چگونه میگردد نسیم روح تو در باغ بی جوانه من

چه نیمه شب ها کز پارهای ابر سپید

به روح لوح سپهر

تو را چنان که دلم خواسته ست ساخته ام

چه نیمه شب ها وقتی که ابر بازیگر

هزار چهره به هر لحظه می کند تصویر

به چشم به هم زدنی

میان ان همه صورت تو را شناخته ام

به خواب می ماند

تنها به خواب می ماند

چراغ

ایینه

دیوار

بی تو غمگینند

تو نیستی که ببینی

چگونه با دیوار

به مهربانی یک دوست از تو می گویم

تو نیستی که ببینی چگونه از دیوار جواب  می شنوم

تو نیستی که ببینی

چگونه دور از تو

به روی هرچه در این خانه است

غبار سربی اندوه بال گسترده است

تو نیستی که ببینی

دل رمیده من

به جز تو !

یاد همه چیز را رها کرده ست

غروب های غروب

در این رواق نیاز

پرنده ساکت و غمگین

ستاره بیمار است

در چشم خسته من

در این امید عبث

دو شمع نیمه جان همیشه بیدار است

تو نیستی که ببینی..!!!!

.........................................................

دوست دارم

فردا پیشتم خیلی دوست دارم خیلی بیشتر از همه چیزو همه کس

دوست دارم

د.و.س.ت.د.ا.ر.م یه دیونه که دیونته

نامه ۲۴

نامه ۲۴

سلام

 به همه ی دوستان قبل از همه به تو

 دوست دارم

دلم خیلی برات تنگ شده الان از خواب بیدار شدم ساعت میگه ۱۵:۱۵ دقیقه

اومدم بگم دوست دارم بیشتر از همیشه و همه وقت دوست دارم بهار بانو

این چند وقته مشغله کاریم خیلی زیاد بود دلم میخواست از همه کارام فرار کنم و بیام پیش تو

مخصوصا زمانی که کارام  اونقدر خسته کننده میشه که حتی حوصله خودمم ندارم اون وقت

دلم میخواد بیام پیش تو تا ارامش پیدا کنم.چون تنها چیزی که بهم ارامش میده کنار تو بودنه.

د.و.س.ت.د.ا.ر.م یه دیونه که دیونته

دوست دارم

.......................................................................

مهراس           

                                                              Be Not Afraid   

پس قوی و دلیر باش.

                              Be strong and of a good courage

مترس و هراسان مباش

                Be not afraid neither be thou discouraged   

زیرا در هر جایی که بروی خدا با توست 

for I the lord thy God am with thee whithersoever thou goest 

 

نامهء ۲۳

 

مرد من سلام

مرسی که تو این چند وقت که من نبودم بلاگ رو تنها نذاشتی.جبران میکنم.امشب زیاد وقت ندارم.دوباره میام.میدونی که خیلی دوست دارم.خیلی هم دلم برات تنگ شده.

قربونت برم.مواظب خودت باش.

سلام من الان تهران هستم

البته تا ۱۵ ذقیقه دیگه

اومدم بگم دوست دارم

Douset Daram

 

د.و.س.ت.د.ا.ر.م......بوس