با سلام به همه دوستای خوبمون که توی تمامه این سالها تنحامون نذاشتن
اول اینکه سال نو رو به همه دوستان تبریک میگیم معزرت که دیر شد
بعد اینکه امسال وبلاگمون میره توی چهار سالگی و خیلی خوشحالیم که توی این چهار سال
تونستیم کلی دوست خوب پیدا کنیمو دوستیمون ادامه دار بوده این وبلاگو خانومی توی تاریخ
شنبه 29 اردیبهشت ماه 1386 یعنی 2 روز بعد از فوت پدرم با اولین نامه به من راه انداخت
توی همه ی این سالهای بعد از پدر خیلی سختی کشیدم اما همیشه یکی از دل خوشیهام اینجا بود که به خاطرش همیشه از تو ممنونم خانومی دوست دارم بیشتر از همیشه.....
....................................................
بعد دیگه اینکه من توی 3 ماه گذشته کلا 2هفته خونه بودم الانم خانومی پیشم نیست و دلم خیلی براش تنگ شده
...............................................
سال گذشته من دایی شدم دایی این توپل پروو که اسمش حسام الدین شده
اینم خودش
الینم عکس زحی که خانومی خالش شده ....
.................................................................................................
امیدارم امسال سال خوبی باشه برای همه
اینم یه شعر که مطمعنم هر کسی یه خاطره باهاش داره
از مرحوم
فریدون مشیری
خوش بهحالِ غنچههای نیمهباز
بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک،
شاخههای شسته، بارانخورده پاک،
آسمانِ آبی و ابر سپید،
برگهای سبز بید،
عطر نرگس، رفص باد،
نغمۀ شوق پرستوهای شاد
خلوتِ گرم کبوترهای مست
نرمنرمک میرسد اینک بهار
خوش بهحالِ روزگار
خوش بهحالِ چشمهها و دشتها
خوش بهحالِ دانهها و سبزهها
خوش بهحالِ غنچههای نیمهباز
خوش بهحالِ دختر میخک که میخندد به ناز
خوش بهحالِ جام لبریز از شراب
خوش بهحالِ آفتاب
ای دلِ من گرچه در این روزگار
جامۀ رنگین نمیپوشی به کام
بادۀ رنگین نمیبینی به جام
نُقل و سبزه در میان سفره نیست
جامت از آن می که میباید تُهیست
ای دریغ از تو اگر چون گُل نرقصی با نسیم
ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب
ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار
گر نکوبی شیشۀ غم را به سنگ
هفترنگش میشود هفتاد رنگ
فریدون مشیری
از مجموعۀ «ابر و کوچه»
...............................................
توی یکی از نظرات یکی از دستامون گفتن بنوسید هر پست رو کی نوشته
این پست رو من نوشتم محمد
تا پست بعدی خدا نگهداره همتون خوش باشین