منو وبلاگ و کباب

 

یه پست تازه که میخوای بنویسی هزار جور فکر میاد تو سرت.اونم حالا که من گرسنمه و همسر جونم داره تو حیاط کباب درست میکنه و به هر چیز که فکر کنم آخرش همون کباب میاد جلوی چشمم. 

امروز رو ثبت میکنم(بی توجه به بوی کباب)چون خیلی ناراحت شدم.کسی ناراحتم کرد و جوری ناراحتم کرد که به ذهنمم نمیرسید. 

وبلاگمو خیلی دوست دارم .حرفهامو میشنوه و برام یه گوشه نگه میداره.هر چند محمد هم همیشه شنوندهء خوبی برای خرفهای من بوده. 

برم که کباب یخ کرد.

نظرات 1 + ارسال نظر
مرجان شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 13:08 http://dayy.blogsky.com

دهنم آب افتاد :(

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد