خستگی...


خسته ام از اینهمه خستگی های تو،کاش میتونستم برات کاری بکنم تا باری از دوشت بردارم.کاش میشد من این مسایل رو به دوش میگرفتم تا تو کمی بخوابی.وقتی حتی نصف شب بیدار میشم و میبینم بیداری و آشفته دلم میخواد تمام خستگیهات رو ازت بگیرم.

چشمای قرمز و همیشه خسته ات عذابم میده.کاش خستگیات مال من بود و تو آروم میخوابیدی مرد من.

دوست دارم با تمام مشکلات زندگی.

نظرات 5 + ارسال نظر
[ بدون نام ] چهارشنبه 17 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:46

نه بابا چه خالی بندی...عکسش رو گزاشتم

میلادآرشام چهارشنبه 17 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:48 http://arsentus.blogsky.com/

نه بابا چه خالی بندی...عکسش رو گزاشتم

میلادآرشام شنبه 20 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 00:23 http://arsentus.blogsky.com/

ادرس وبی که گفتم
http://eshgheavalam.blogsky.com

مهرداد یکشنبه 21 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:59 http://manam-minevisam.blogsky.com

میبینی زندگی ما مردها چقدر سخته!؟

mahsa یکشنبه 21 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 19:33 http://www.a110.blogsky.com

غم انگیز بوداااا زود از پیش مامانت بیاهاااا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد