تنهایی



هنگامیکه شخصی بیش از حد میخوابد،
مطمئن باشیدکه احساس تنهایی میکند.

--------------------------------------------------------------------

تنهایی رو نمیشه با کسی قسمت کرد،
اگر میشد دیگه اسمش تنهایی نبود!

سلام

سلام علیکم

احوال دوستان؟

من درگیری بسیار داشتم.بازم میام و به همه سر میزنم.کی؟نمیدونم.همگی موفق باشید.

یوزارسیف!!


میخوام برم بشم خواب گذار اعظم!آقا من دیشب خواب دیدم دارم اسباب کشی میکنم امروز همسری میگه پاشو جمع کن باید چند ماه بریم تهران.خلاصه که الان در اتاق سگ میزند و گربه میرقصد و من هم خوشحال نشسته ام دارم وبلاگ آپدیت میکنم.

جمیع دوستان بدونید که من بی معرفت نیستم ولی برادر کوچیکه علاقه ای به نت در منزل ندارند.بنابراین ما چند روز یک بار مثل گاگول ها میرویم در کافی نت کلنگ لواسان و به شما سر میزنیم.

دلمان هم برای تک تک شما تنگ میشود.

همتونم دوس دارم.خانومای جمع بوس بوس.(به دلیل رعایت شعونات اخلاقی اگر درست گفته باشم از روبوسی با آقایان معذوریم.)

داداش میلاد نیای بگی خودت چرا رفتی؟من به خاطر صلاح زندگیمه.به سن من که رسیدی متوجهش میشی.ولی همیشه داداش گلمی.

گذر زمان...


احساس پیری و فسردگی میکنم.این همون چیزیه که من حسش نکرده بودم.چیزی که باید باشم،چیزی که نیستم.این بودنها ونبودنهاست که روحم رو میخوره.هرجا باهاش روبرو بشم،هرجا ببینمش،مثل پتکیه که تو سرم خرد میشه و این وسط حتی همسرم هم نمیتونه کمکم کنه...

کاش من هم مثل همه بودم،عادی ومعمولی.ولی نیستم.


برم یا نه...


ما آزموده ایم در این شهر بخت خویش 
بیرون کشید باید از این ورطه رخت خویش...

وای وای وای،بیرون کشید باید از این ورطه رخت خویش...
خسته شدم دیگه.کاشکی همه چیز به خوبی محمد بود.ولی نیست.

خواب


داشتم خواب میدیدم یکی از پیراهنهای محمد که تو جلسات رسمیش میپوشه تن منه.(زیاد از این کارا میکنم.مزه میده)بعد داره هی بهم غر میزنه که من جلسه دارم پیراهن رو کثیف کردی و اینا.آخه من بچهء خواهرش رو خیلی بغل میکنم اونم دو سالشه.مثل اینکه تو خواب یه حالی به پیراهن داییش داده بود.

خلاصه که از غر غرهای محمد از خواب پریدم .چشمامو باز کردم دیدم با یه پیراهن و اتو ایستاده و میخواد دست به کار شه.اول خودمو زدم به خواب.ولی بعدش دلم نیومد و بلند شدم و هم شلوار و هم پیراهنش رو اتو زدم.

به من میگن یه همسر نمونه!

ولی اگر قراره همه خوابام همینجوری تعبیر شن باید مراقب خواب دیدنم باشم.یه وقت دیدی خواب دیدم مغولا بهمون حمله کردن!یا مثلا غرق شدم!آخه من از غرق شدن خیلی میترسم.خلاصه که باید حواسم به این خوابای بی ادبم باشه.به با ادباش کاری ندارم.

دنیای متفاوت من...


در این زمانهء بی های و هوی لال پرست
خوشا به حال کلاغای قیل و قال پرست

چگونه شرح دهم لحظه لحظهء خود را
برای اینهمه ناباور خیال پرست...

بعضی اوقات...


بعضی اوقات احساس میکنم سر جای خودم تو دنیا نیستم.دلم میخواد تو یه خط مستقیم پیش برم و برم تا برسم به اونجایی که باید باشم،به اونجایی که از بودنش خسته نمیشم.

بعضی اوقات عجیب دلم میگیره و حوصلهء هیچ بنی بشری رو ندارم.

بعضی اوقات خیلی تلخ میشم،دقیقا تو همون ساعات تو نمیای بلکه از دردم کم کنی.نه اینکه نخوای،نمیتونی که بیای.بهت اجازه نمیدن.

بعضی اوقات شاید خیلی زیاده خواه باشم،ولی حقم رو میخوام.

بعضی اوقات زیاد به حرفای من توجه نکن.چرت زیاد میگم.البته فقط بعضی اوقات...


ضحی و مرصاد


یکی از بچه های دنیای وب،به عبارتی یه زوج خوشبخت،چند روز پیش به خواست خدا از هم جدا شدن.ضحی و مرصاد دوتا از دوستای جدیدن.ولی چند روز پیش آقا مرصاد متاسفانه شهید شدن و ضحی خانوم رو تنها گذاشتن.دلیلش رو من نمیدونم.

به هر حال طلب صبر میکنم برای ضحی خانوم و خانوادهء همسرش.

اینم آدرس وبشونه:

adoration92.blogfa.com


دلتنگی...


هوای خانه چه دلگیر میشود گاهی
از این زمانه دلم سیر میشود گاهی...

سوسک!


هیچ صحنه ای وقتی نصف شب به زور خودتو از تو تخت کشیدی بیرون و رسوندی به توالت بدتر از این نیست که ببینی دوتا سوسک هر کدوم اندازهء کف دست دارن نگات میکنن.

بعد بیشتر حال میده که همسر جون میاد حشره کش میزنه و میکشتشون.


دختر دایی جدید ! ؟


ماهرخ عزیز 

اگر فامیل محمدی خودتم میدونی که من انقدرام از روابط فامیلیتون بی خبر نیستم.پس فامیل نیستی.

سر بزنی خوشحال میشم،ولی محمد دختر دایی به نام ماه رخ نداره.وقتی کامنتت رو دید نیم ساعت خندید.پس به عنوان دوستمون باز هم بیا.یا درست بگو کی هستی.فامیل محمد انقدر هم پیچیده نیست که ما دختر داییش رو نشناسیم.

وقتی سه سال باکسی زندگی کنی،اسم فامیل هاش رو کم و بیش یاد میگیری.ما همچنان داریم میخندیم.پس خودت بگو که شوخی کردی.

سکوت


همانطور که شلوار پاره دیگر نشانه فقر نیست، سکوت هم نشانهء رضایت نیست...


هق هق...


دست کدوم غزل بدم نبض دل عاشقمو؟

پشت کدوم بهانه باز پنهون کنم هق هقمو؟

از اینهمه بغض وبهانه گیری متنفرم،ولی چه کنم،دلم گرفته...


نوازشم کن وببین...

شعری از زبان مادری(محمد)


     دلم خینه دی ز حرفا مردم 

 ببین حالا دل به یک دادن دست به یک دادن چنده اسونه 

به یه شو تاریک سی دیدنه صو تی به ره منشین ایبرت خو

حالا ایتری دی نگوو نتروم خوت ووره به درو بیو چی افتو.........