نامهء ۱۶

الان تهرانی.ضربان قلبم صد برابر شده.معلوم نیست کی ببینمت.ولی فردا صد درصد میبینمت.هیجان زده شدم.مثل بچه ای که قول دادن وسیلهء مورد علاقشو براش بخرن.یا براش سفارش دادن داره با پست میرسه.یا هر چیز دیگه ای.مهم اینه که فردا میبینمت.روحم برات پر میکشه.

اینو فراموش نکن که خیلی دوست دارم.

نامهء ۱۵

 

به چشمانت که چون چشمان دریاست

به لبخندت که چون لبخند گلهاست

به آن نازی که در چشم تو پیداست

تورا چون صبح فردا دوست دارم

یادته کی اینو برام فرستادی؟وقتی دیدمش و خوندمش غرق لذت شدم.دوست دارم خیلی زیاد.منتظرم نازنین.

نامهء ۱۴

 

سلام عشق من

امشب چقدر کم حرف زدیما!ولی باز بهتر از دیشبه که اصلا حرف نزدیم.خیلی دلم برات تنگ شده.شاید این حرفا برای ویزیتورای بلاگ تکراری باشه.ولی مهم تویی.که میدونم این حرفا برات تکراری نمیشه.

سرما خوردگی اذیتم میکنه.نمیتونم نفس بکشم.توام که نیستی لوسم کنی.درسته تو خونه حسابی نازم خریدار داره،ولی نازکشی تو یه چیز دیگس.اگر به خاطر وجود تو نبود دارو نمیخوردم.چون فرقی نداشت کی خوب شم.یا اصلا خوب شم یا نه.ولی نمیخوام ناراحتی تورو ببینم.وای که چقدر دلم میخواد پیشم باشی.هر چقدر که به تیر ماه نزدیک میشیم من بیتاب تر میشم.به خصوص که نیومدم ببینمت.

دلم پر میکشه در هوای تو

دلم چه خوابا دیده باز برای تو!!!

هنوز تب میکنم مثل تابستون

وقتی یادم میاد گل بوسه های تو

فقط اینو میدونم که دلتنگتم و از خدا سلامتیتو میخوام چون من و خانوادت شدیدا بهت نیاز داریم و دلمون میخواد همیشه مثل یه کوه قوی باشی تا بتونی با مشکلات کنار بیای.

منم قول میدم تو سخت ترین شرایط کنارت باشم و  درکت کنم تا بتونی بار زندگی رو به دوش بکشی.

درسته ما آمادهء همه چیز هستیم ولی امیدوارم هیچ وقت خدا برامون شرایط سخت پیش نیاره.

همیشه کنارتم،همیشه همراهتم،هیچ وقت هم تنهات نمیذارم.فقط تو قول بده مواظب خودت باشی.

عاشق تو ونوس.

دلم برات تنگ شده

نامهء ۱۳

 

نفس من سلام

یه سلام سرما خورده با صدای گرفته.باید قول بدی پشت تلفن بهم نخندی.خودمم نمیدونم تو این گرما چرا من سرما خوردم!البته شهر شما گرمه.شهر ما که شبا بدون پتو اصلا نمیشه خوابید.الانم من یخ کردم.ولی چون دلم میخواد برات بنویسم نمیرم تو رختخواب.

دلم میخواد بنویسم تا همه بدونن که من روز به روز بیشتر عاشقت میشم.بنویسم تا اون دوستمون هم بدونه که من شرایط تورو درک کردم و موندم.شرایط تو مثل شرایط برادر خودمه.پس الان من دقیقا میدونم مادر یا خواهرت چی میگن و حرف دلشون چیه.

دوست دارم بنویسم که همه بدونن ما یکی هستیم.درسته از لحاظ جغرافیایی از هم دوریم.ولی دلامون پیش همن.

امروز من همش خواب بودم.دلم میخواست تو بیای منو از خواب بیدار کنی.آخه حالم خوب نبود.دوست داشتم بیای بیدارم کنی.لوسم کنی.منم با اینکه میتونستم از جام بلند شم ولی بازم تو رختخواب میموندم تا تو بیشتر کنارم بمونی برای بیدار کردنم.خلاصه که امروز عجیب دلم هواتو کرده بود.آره میدونم.من هر دقیقه و ثانیه هوای تورو دارم.ولی آخه دست خودم نیست که.تو بخشی از وجود منی که دور از منی.نمیتونم بهت فکر نکنم.

یاد حرفای دیشبت که میفتم کلی ذوق زده میشم.نمیگم کدوم حرفا تا برات شرط بذارم و شرط تورو باطل کنم.میدونم بدجنسیه.ولی خوشم میاد سر به سرت بذارم.

دوست دارم دلیل زندگی من.با تمام وجود دوست دارم.

نامهء ۱۲

 

همیشه با من باش همراه و همخونه

که با تو شب هرگز با من نمیمونه.

دوست دارم محمد قشنگم.

نامهء ۱۱

 

زندگی من سلام

سیزدهم خرداد هم گذشت.تند و سریع.تولدم مبارک!

فقط خواستم بگم عاشقتم.انقدر دلم برات تنگ شده که دلم میخواد فریاد بکشم.ولی چون قراره تماس بگیری خودمو کنترل میکنم!

دوست دارم مرد زندگی من.بیشتر از همیشه.بیشتر از اون چیزی که فکرشو بکنی.

نامهء ۱۰

 

محمدم سلام

بدقولی کردم چند روز.میدونم.آخه خودتم که میدونی خونه نبودم.دسترسی به اینترنت هم نداشتم.امشب هم خیلی خستم.از صبح خونه تکونی داشتیم.پلکام باز نمیشن.فقط خواستم بگم که همیشه عاشقتم.همیشه دوست دارم و همیشه کنارمی و با منی.

مواظب خودت باش.

دوست دارم نازنینم.

نامهء ۹

 

مرد من سلام

اول اینکه خیلی دوست دارم.دوم اینکه خیلی دلم برات تنگ شده.سوم اینکه ببخش منو.دست خودم نبود.خیلی سعی کردم کنترلش کنم ولی نشد.تا صداتو شنیدم بغضم ترکید.آخه تو وصدای تو کلید حل مشکلات منه.الان کلی آروم شدم.نمیدونم چرا اونطوری گریه میکردم.یعنی میدونم ولی اینم میدونم که نباید اعصاب تورو به هم بریزم.ولی خوب من که جز تو کسیو ندارم.

دلم میخواست پیشت بودم و کنارم بودی.دلم میخواد بیشتر از اینا بهت تکیه کنم و بیشتر از اینا تکیه گاهت باشم.امروز زیر آفتاب یک ساعت نشستم،داشتم تمرین میکردم.خیلی سخته.بمیرم برات که تو هر روز زیر آفتابی.کاشکی من هر لحظه همراهت بودم تا تو آفتاب برات سایه بون بشم.

من دارم لحظه شماری میکنم تا ۵شنبه که بیام اونجا.البته معلوم نیست کی میبینمت.ولی مهم اینه که میبینمت.

دیگه اون حرفو بهم نزن.نمیدونی چه حالی شدم وقتی شنیدم.اصلا توقع نداشتم بگی.ولی قول دادی نگی.

منم قول میدم که همیشه و همیشه باهات بمونم.تا وقتی که زندم و نفس میکشم.آخه نفسم به نفست بستس.

دوست دارم نفس من.

نامهء ۸

 

دلم گرفته محمد.نمیتونم بهت بگم.نمیخوام بدونی گریه کردم.مشکلاتت خیلی زیاده.نمیخوام منم یه مشکل باشم و اضافه بشم به اونا.فقط از خدا میخوام همیشه سالم باشی و پیش من باشی.

امشب بیشتر از این نمیتونم پای نت بشینم.خیلی آشفتم،خیلی زیاد

دوست دارم عزیز ترینم.

نامهء ۷

 

عزیز دلم سلام

دلم خیلی برات تنگ شده.انقدر که اگر میتونستم پرواز میکردم میومدم پیشت.میومدم میشستم پشت پنجرهء اتاقت و خوب نگاهت میکردم.انقدر نگاهت میکردم که بخوابی.بعد از اینکه خوابیدی تازه اون موقع میومدم تو اتاقت.میشستم بالا سرت و تا صبح نگاهت میکردم و میبوسیدمت.البته آروم پیشونیتو میبوسیدم که یه وقت بیدار نشی.چون روزا خیلی کار داری.شبا باید استراحت کنی.

امروز صبح کلی فکر کردم.کلی حرف داشتم برات بگم.ولی حتی ۵دقیقه هم نشد صحبت کنیم.باز خوبه که شبا میتونیم صحبت کنیم.البته من هر شب عذاب وجدان میگیرم که چرا نمیذارم بخوابی.ولی باز به خودم میگم دلم برای محمدم تنگ میشه خوب.اینجوری خودمو توجیح میکنم.

امروز از اون روزایی بود که خیلی بهت نیاز داشتم.ولی کمتر از همیشه با هم حرف زدیم.

خیلی خستم.دلم میخواد بخوابم.حوصلهء کامپیوتر رو هم ندارم.ترجیح میدم دراز بکشم و به تو فکر کنم تا تماس بگیری.البته اگر خوابم نبره!

دوست دارم عشق بد قول من.هرچند که من دیگه به بدقولیات عادت کردم.

دوست دارم.

نامهء ۶

 

در حال حاضر تماس با مشترک مورد نظر امکان پذیر نمیباشد!

خسته شدم از بس اینو شنیدم.یه لطفی کن بیا در دسترس عشق من.آخه دلم برات تنگ شده.

امروز منو بردن فشم که روحیم عوض شه!میگن افسرده شدی!آخه من کجا افسردگی کجا؟اونا نمیبینن وقتی با تو حرف میزنم چقدر شادم.نمیدونن تو تقویت روحیهء منی!خوب دیگه.هر چیزی نمیشه به هرکسی گفت.مگه نه؟ولی اینو میتونم به همه بگم که دوست دارم.امروز قطعی شد که بیایم اونجا.تولدمو اونجا پیش توام.خیلی مزه میده.با تمام اعضای خانواده و تو عضو به زودی جدید! خانواده.البته نه به این زودی.خودم میدونم شرایط چطوریه.

امروز خوب دقت کردم رستورانهای خوب اوشان رو ببینم که دفعهء بعد نریم فشم.اوشان دنج تر از فشمه.به خصوص رستورانی که ما امروز رفتیم.ولی یخ زدم.منم که سرمایی،کنار رودخونه.ولی اصلا به روی خودم نیوردم.آخه تو نبودی که دستم رو بگیری.

دیگه باید برم.آخه منتظر تماستم.

دوست دارم همیشگی من.

نامهء۵

 

یه روز دیگه گذشت.

سلام.سلام به چشمای تو که با وجود این همه فاصله خورشید روزای من هستن.امروز همه حرفامو بهت گفتم.بهت گفتم چقدر دوست دارم.اولین تماس امروزت انگار خون به رگهام آورد.با اینکه تا از تخت بیام بیرون سرم محکم خورد به شوفاژ،ولی وقتی صداتو شنیدم دردم یادم رفت.هیچ فکرشو نمیکردم تو باشی.

با اینکه میدونم اگر بیام اونجا نمیتونم زیاد ببینمت ولی وقتی داداش گفت میخواد بلیط بگیره بیایم اونجا دلم میخواست پرواز کنم.حتی یه ذره هم ببینمت برای من عالیه.هنوز بهت نگفتم قراره بیایم.ولی احتمالا یه ساعت دیگه خبر داری.طاقت ندارم بهت نگم.خودت میدونی من کم طاقتم.

دلم برات تنگ شده.برای نگاه قشنگت.برای دستای مردونت.برای قدم زدن با تو زیر بارون.یادته بار اولی که همدیگرو دیدیم؟یادش به خیر.هیچ وقت یادم نمیره.وقتی صدام کردی قلبم داشت از قفسهء سینم بیرون میزد.الانم که یادم میاد نوک انگشتای دستم یخ میکنه.سرمای اون شبو که با سرمای اضطراب همراه شده بود یادمه.بهت نگفتم ولی اون شب دندونای من از سرما به هم میخورد ولی نذاشتم تو و منوچهر چیزی بفهمید.آخه اگر متوجه میشدید مجبور بودیم سوار ماشین بشیم،منم دلم نمیخواست سوار شم.میخواستم پیاده باشیم و خیس بشیم.هرچند که بعدش سرما خوردم.ولی ارزش داشت برام.

هر چند سال هم که از اون روزا بگذره هر لحظه و هر ثانیش برام مثل اینه که دیروز اتفاق افتاده.هنوزم وقتی یاد بار اولی که صورتو کامل دیدم میفتم ناخواسته لبخند میزنم.آخه صورت تو نور شادی داره برای من.نور زندگی منه.

مواظب خودت باش تا من بیام.

دوست دارم یه عالمه.

نامهء ۴

 

چاره ای جز این ندارم

آخه خون شدی تو رگهام

میمیرم اگه نباشی

بی تو من بد جوری تنهام

امروز از تنهایی گریه کردم.امروز به خیلی چیزا فکر کردم.به غیر از اون چیزایی که بهشون فکر کرده بودم.نمیدونم چی کار کنم.نمیدونم به کی بگم و از کی بپرسم که باید چی کار کنم.نسبت به روزای دیگه بیشتر حرف زدیم.خیلی هم بهم مزه داد.ولی خیلی چیزا اتفاق افتاد.خیلی صحبتا تو خونه پیش اومد.توام در جریانی.خودت میدونی.میدونی چقدر سخته چقدر تنهام بی تو.

هیچ وقت اینو فراموش نکن که من همیشه باهاتم.همه جا در کنارتم.حتی وقتی پیشت نیستم میتونی منو حس کنی کنارت.همونطور که من تورو حس میکنم.

دوست دارم تا آخر دنیا.

نامهء۳

 

عمر من سلام

امروز کمتر از اونی که فکر میکردم باهات حرف زدم.تمام حرفام جمع شده تو دلم و شده یه بغض گنده.یه بغض از سر دلتنگی.حرفایی که با گفتنش هم تو آروم بشی هم من.تو این چند روز خیلی فکر کردم.به همه چیز.حتی به نبودنم کنارت.حتی به نبودنت کنارم.آخه خودت که میدونی.همه چیز به هم ریخته.

محمد امروز خیلی ترسیدم.از نبودنت ترسیدم.هنوز هم میترسم.آخه چرا لحظه ها انقدر کند حرکت میکنن؟همیشه تا بیام چشم رو هم بذارم میشد آخر هفته.ولی این هفته که میخوام بیام پیش تو نمیگذره.تازه وقتی بیام با چه شرایطی میام و تو تو چه شرایطی هستی؟

میخوام به قولم عمل کنم.قولی که همیشه تو ازم گرفتی ولی من همیشه شکستمش.نمیخوام وقتی منو میبینی خودتو فراموش کنی.من دارم برای روحیه دادن به تو میام نه عذاب دادنت.نمیدونم تمام فکرامو چطوری برات عنوان کنم.خیلی نقشه ها کشیدم.خیلی برنامه ریزی کردم.امروز با یه حرف همش ریخت رو هم.نمیدونم بهت بگم این حرفو یا نشنیده بگیرمش.ولی منو به فکر وا داشت.چقدر خوبه که تو این شرایط تو لا اقل اینجارو دارم.چون نمیخوام الان این چیزارو بهت بگم.یا حتی اون تصمیم نهایی رو هم اگر بگیرم اینجا برات مینویسم.به خودت نمیگم.

نمیدونی با نقشه هایی که کشیدم چه رویاهایی ساختم.در اوج گریه لبخند میزدم وقتی یادشون میفتادم.تا این حرف لعنتی رو شنیدم.

میدونم حرفی که میخوام امروز باهات در میون بذارم خوشایندت نیست ولی مجبورم.منو ببخش.تو شرایطت خیلی سخته میدونم.ولی منم باید این کارو بکنم.برای جفتمون خوبه.

ولی هر اتفاقی که بیفته و هر جا باشیم اینو بدون که دوست دارم و تنهات نمیذارم.از خدا میخوام همیشه و همه جا محافظت باشه.

دوست دارم ۱۰تا بیشتر.

نامهء۲

 

سلام

سلام به تو که عزیز ترینی.سلام به تو که خستگی صدات دلمو میلرزونه.میخوام تا جایی که بتونم و شرایطم اجازه بده هر شب یه نامه برات بنویسم.

نمیدونم بیشتر از این دلم برات تنگ میشه یا نه ولی میدونم تا امروز که تقریبا سه سال از آشناییمون میگذره هیچ وقت انقدر دلم برات تنگ نشده بود.دلم میخواست پیشت بودم سرمو میذاشتم تو بغلت و یه دل سیر گریه میکردم.ولی نه.وقتی ببینمت دیگه گریه برای چی؟درسته به خاطر این اتفاق روزی صد بار یواشکی گریه میکنم.ولی وقتی پیش تو باشم آرامشم بیش از حد تصوره.

محمد دلم داره میترکه.این چه بلایی بود؟همش با خودم میگم این یه کابوسه.الان محمد منو از خواب بیدار میکنه.ولی هرچی منتظر میشم هیچ خبری از تو نیست.آخه خوابی در کار نیست که بخوام بیدار شم.توام که این روزا انقدر سرت شلوغه که وقت خواب نداری.چه برسه بخوای کسیو از خواب بیدار کنی.

دلم میخواست حتی شده واسه یه ساعت یا حتی کمتر ببینمش.تو نمیدونی من ندیده عاشقش بودم.از طرف من بهش بگو رفتنت زود بود.کاشکی دیده بودمش.با هر قطرهء اشکم از خدا میخوام که برگرده.ولی افسوس...

سر نمازم از خدا برات پایداری خواستم.از خدا خواستم مواظبت باشه تا وقتی که خودم بیام پیشت.لحظه شماری میکنم که برسم اونجا.چند روز دیگه بیشتر نمونده.کاش زودتر بگذره.

دوست دارم صبور من.خیلی مشکلات رو پشت سر گذاشتی.درسته که این از همش سنگین تره، ولی باید اینم بگذرونی مرد من.

دوست دارم با تمام قلبم.